قرائتی / شرایط قبولی عمل (2) 5 خرداد 1401

محسن قرائتی
محسن قرائتی
857 بار بازدید - 2 سال پیش - موضوع: شرایط قبولی اعمال‌ (2)
موضوع: شرایط قبولی اعمال‌ (2) تاريخ پخش: 05/03/1401 عناوين: 1- ایمان به خدا، شرط قبولی عمل 2- قبولی خدمت، مشروط به انگیزه الهی 3- کار نیک، بر اساس فرمان خدا، نه سلیقه خود 4- پرداخت زکات و انفاق، شرط قبولی نماز 5- پرداخت مال حلال برای امور دینی 6- ارزش عمل، تابع نیت و انگیزه 7- نشانه‌های قبولی اعمال اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی بحث امشب پیرو دو تا جلسه‌ی قبل این بود که چه کنیم کار قبول بشود؟ چون گاهی وقت‌ها آدم یک غذایی می‌پزد، مهمان نمی‌خورد، قبول نیست، زحمت هم کشیده، مَثَلی هم که در جلسه‌ی قبل گفتم مثل شهردار، شما با زحمت و میل‌گرد و آهن و سیمان و این‌ها یک خانه می‌سازی، شهردار می‌آید خراب می‌کند، می‌گوید این نقشه‌اش استاندارد نیست، اینجا در کنار رودخانه است، اینجا در کنار سیل است، اینجا روی خط زلزله است، هر چی بزنی تو سرت که بابا سوختم، باختم، پولم رفت، جانم رفت، آبرویم رفت، می‌گوید: «اینجا روی خطّ زلزله نباید شما خانه بسازی.» اگر غربال دست بگیریم، چه کاری را خدا قبول می‌کند، چه کاری را قبول نمی‌کند؟ دو جلسه صحبت کردیم، جلسه‌ی سوّم هست. 1- ایمان به خدا، شرط قبولی عمل شرط قبولی کار این است که طرف ایمان داشته باشد. اگر کسی ایمان نداشته باشد، کارهایش قبول نمی‌شود، چون برای خدا کار نکرده، طلبی ندارد. شما اگر رفتی سمت شرق، به غرب نمی‌رسی، سمت جنوب رفتی، به شمال نمی‌رسی، برای خدا که کار نکردی که. یک حدیثی یادم آمد بگویم. قیامت بعضی‌ها می‌گویند: «ما قاری بین‌المللی بودیم به قول امروزی‌ها، یا قاری بودیم.» خدا و فرشته‌ها می‌گویند: «دروغ می‌گویی، تو خواندی تا بگویند صوتش درجه یک است.» عدّه‌ای می‌گویند: «تو جبهه‌ها بودیم.» خدا و فرشته‌ها می‌گویند: «دروغ می‌گویی، رفتی جبهه که بگویند شجاع است.» عدّه‌ای می‌گویند: «پول خرج کردیم.» خدا و فرشته‌ها می‌گویند: «دروغ می‌گویی، پول خرج کردند تا بگویند فلانی سخاوتمند است.» اگر غربال بگذاریم، ببینیم چه چیزی قبول می‌شود، چه چیزی قبول نمی‌شود. یکی از شرط‌هایش این است که ایمان داشته باشد، این یک. قصّه طبیعی هم هست هان، شما یک کفشی، طلایی، لباسی برای خانم بخر، برو بگو: «آقا ببین من تو را قبول ندارم، تو زن من نیستی، دوستت هم ندارم، این کفش‌ها!» می‌گوید: «بردار، برو گمشو! بردار برو گمشو! تو من را قبول هم نداری، بعد برای من کفش طلا می‌خری؟!» این خودمان هم همین‌طور هستیم. شما الآن اگر یک نامه دست من دهی: «جناب قرائتی ما شما را قبول نداریم.» خب من می‌آیم پایین، می‌روم، خب اگر قبولم نداری، برای چی مثلاً پای حرف‌هایم نشسته‌ا‌ید؟! اگر می‌خواهید خدا قبول کند، باید خدا را، راه خدا را، دستورات خدا را قبول دارم، سلیقه‌ای نباشد، من از این خوشم می‌آید پس این کار بشود، من از این بدم می‌آید پس این کار نشود، سلیقه را بگذاریم کنار. در قرآن یک جا سوره‌ی طه، آیه‌ی 112، یک جا سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 94، یک جا سوره‌ی غافر، آیه‌ی 40، چند جا گفته: «وَ هُوَ مُؤْمِن»، اگر می‌خواهی کارت قبول بشود، باید خودت ایمان داشته باشی، این یک. 2- قبولی خدمت، مشروط به انگیزه الهی دوّم حالا یک افرادی ایمان ندارند ولی خدماتی انجام می‌دهند، مثلاً برق اختراع می‌کند، مترو، هواپیما، کشتی، ماشین، کامپیوتر، حالا، این‌هایی که خدماتی به بشر کردند ولی مؤمن نبودند، نیّتش چی هست؟ اگر نیّتش این بوده که مشهور بشود، پول بگیرد، مدال بگیرد، باز هم از خدا طلبی ندارد، برای خدا کار نکرده، برای هر کسی که کار کرده، بله، یک خیابان را به اسمش کنید، درمانگاه، بیمارستان، دانشگاه را به اسمش کنید، اصلاً تمبرش کنید، شکل او را تمبرش کنید، به همه‌ی پاکت‌ها بچسبانید، خیابان‌ها، هر جا را می‌خواهید به اسمش کنید، از خدا طلبی ندارد، برای شهرت این کار را کرده. یک خاطره یادم آمد، بگویم. یک آقایی بالای منبر، منبر خوبی رفت. یک تاجر برنجی هم پای منبرش نشسته بود، گفت: «منبرت بسیار خوب بود، من یک کیسه برنج می‌خوام برایت بفرستم.» این هم گفت: «دست شما درد نکند.» به خانمش گفت: «برنج تمام شد، نخریم، حاج آقا برنج می‌فرستد.» مدّتی گذشت، هی خانم گفت: «برنج نیست، برنج نیست.» گفت: «حاج آقا برنج می‌فرستد.» یک روز حاج آقا را دید، گفت: «آقا شما از قبل به من گفتی یک کیسه برنج به تو می‌دهم.» گفت: «بله، یادم هست، تو روی منبر یک چیزی گفتی، من خوشم آمد، من هم گفتم پایین منبر یک چیزی بگویم تو خوشت بیاید، برنجی خبری نیست!» یک کسی که برای شهرت و مدال کار می‌کند، از خدا طلبی ندارد...
2 سال پیش در تاریخ 1401/03/08 منتشر شده است.
857 بـار بازدید شده
... بیشتر