قصه دلیری 2

روشنگری133
64 بار بازدید - 4 سال پیش - علی مردان خان نقل می
علی مردان خان نقل می کند: کنسول انگیس اولش ترسید که او را بکشم امّا وقتی خیالش راحت شد گفت: من کنسول انگلیس در بوشهر هستم و دستور داشتم شما را دستگیر کنم ولی حالا که مردانگی شما را دیدم می خواهم کمک کنم که شما دوست انگلیس شوید. علی مردان خان گفت در پاسخ او گفتم: آقای کنسول شما انگلیسی ها اول از سرزمین ما بیرون بروید و آنوقت درباره دوستی دو دولت و دو ملت سخن بگویید. حالا که شما به کشور ما تجاوز کرده اید و عملیات شما تماماً بر علیه استقلال ایران است، از کدام دوستی سخن می گویید؟(آوانسیان، یادداشت های زندان)
4 سال پیش در تاریخ 1399/06/20 منتشر شده است.
64 بـار بازدید شده
... بیشتر