رمان خواهر عزیز داداش،پارت دهم

طرفدار ابدی....دلبر زاده
طرفدار ابدی....دلبر زاده
126 بار بازدید - 3 سال پیش - رمان خواهر عزیز داداش پارت
رمان خواهر عزیز داداش پارت دهم: وقتی تلفن مامان لیلا رو قطع کردم زنگ زدم به محسن که یسرا جواب داد.گفتم:محسن کجایی؟بدو‌ بیا که بدبخت شدیم.یسرا گفت:خاله چی شده؟اتفاقی افتاده؟ من:هیچی با داییت پاشین بیاین اینجا قراره عمه اشرف بیاد خونه مامان لیلا قطعا مامان رو اذیت می‌کنه،پاشین بیاین اینجا ببینیم میتونیم کاری کنیم،زود بیاین. یسرا:خاله دایی میگه چی بپوشم؟ من:هیچی کت و شلوار بپوشه بعد کفن منو عین شنل بندازه رو شونه هاش،بیاین دیگه چقدر داداش من دلش خوشه،جمعش کن بگیر بیارش. یسرا:خاله ببخشیدا اما اول داداش شما بوده بعد دایی من شده. من:حالا که بد شد،شد داداش من،آره؟مزه نریز پاشین بیاین. یسرا:خخخخخخخ باشه خاله جوش نیار اومدیم خداحافظ. ادامه دارد...............
3 سال پیش در تاریخ 1400/06/26 منتشر شده است.
126 بـار بازدید شده
... بیشتر