وانشات رئیسِ من پارت ۱ مری.ام اومده با یک فیک جدید ^-^

BTS_merry.m
BTS_merry.m
490 بار بازدید - 3 سال پیش - خوب دیگه وقتشه یک فیک
خوب دیگه وقتشه یک فیک جدید شروع کنم Name: my boss ( رئیس من ) ژانر : کمدی ، درام ، رئیسی :/ The writer : merry.m همه چی از اونجایی شروع شد که ... مامان : حالا که فارغ تحصیل شدی چرا نشستی خونه ؟ برو یک کاری پیدا کن حوصلتم سر نمیره ! ا/ت : مامان جانم من تازه درسم تموم شده بزارید یک اب خوش از گلوم پایین بره چشم کارم پیدا میکنم :( مامان : همیشه لجبازی میکنی بخاطر خودت میگیم . همون لحظه فوضول خان وارد میشود . جونگ کوک : تنبل ایششش . همه خواهر دارن ماهم خواهر داریم . ا/ت : به تو چه اصلا ؟ باز تو کارای من سرک میکشی ؟ جونگ کوک : دوست دارم مشکلیه ؟ ا/ت : از بس بیکاری ! جونگ کوک : مامااااان ؟ ا/ت : چی شد کم اوردی مامانو صدا کردی ؟ اوففف. شاید اونا راست میگفتن و بلاخره باید دستم تو جیب خودم باشه . اووو پشمام چقدر عاقلانه سخن گفتم ! ( ۲ هفته بعد ) از اونجایی که باکوچک ترین حرف دیگران جو گیر میشم خلاصه نگم براتون ازون اسکلاییم که بعدش پشیمون میشم . رفتم و برای منشی یک شرکت بزرگ سئول درخواست کار دادم . اون شرکت پر حاشیه ترین شرکت سئول بود و راستش نصف حاشیه هاش بخاطر رئیسشه میگن اون خیلی سخت گیر و خوش تی.... اه ولش کن به من چه . خلاصه اینکه منم تا حالا عکسی ازش ندیدم ولی به مولا کرم دارماااا چرا اون شرکتو انتخاب کردم ! اصلا کی گفت من قبول میشم ؟ بهتره رو کارای دیگم تمرکز کنم . ا/ت : مامان من برگشتم خونه . مامان : خوش اومدی بیا ناهار . رفتم و دست و صورتمو شستم بعد از عوض کردن لباسام روی صندلی میز ناهار خوری نشستم . جونگ کوک : یااا این صندلی منههه :( ا/ت : ای خداا لحظه ارامش ..۱ ، ۲ ، ۳ ‌.... جونگ کوک : با توعمممم پاشوو ا/ت : مامان شما مطمئنی کوک از من بزرگتره ؟ من که باور نمیکنم ! بابا : بسه دیگه اینقدر عین سگ و گربه به جون هم نیوفتید :/ یک روزم تو اینجا بشین . به ناچار رفت و روی یک صندلی دیگه نشست . توی ذهنم : خداوندا چرا شفا نمیدی ؟ شفا چیزه خوبیستت ! ا/ت : اخ مردم از گشنگی ^-^ چاپستیکو برداشتمو اولین کیمچی ( یک غذای کره ای ) برداشتم نزدیک دهنم کردم و.... مامان : مصاحبه چطور پیش رفت ؟ رئیس رو دیدی ؟ اخ من از بس حرص میخورم اخر موهام در سن ۲۳ سالگی سفید میشه بعدشم سکته و خلاص . ا/ت : من رئیس رو ندیدم ! فقط با چند تا از کارکنا مصاحبه رو انجام دادیم و الانم در خدمت مبارکتون هستم :) همون لحظه سکوتی بر میز حکم فرما شد مغز منم ماشالا سریع رفتم تو فکر ..‌ * فلش بک به ۲ ساعت قبل مصاحبه ی کاری * منشی : خب اینم از این .. ما یکم شرایطمون سخته مطمئنید که میتونید همه جوره به ما کمک کنید . ا/ت : ااا بله امید وارم . منشی : ما فرمی که پر کردید رو چک میکنیم اگر رئیس موافقت کردن و شرایطش بود یک ایمیل براتون ارسال میشه که نشانه ی قبولی ی شماست ا/ت : خیلی ممنون فقط شرایطتتون چیه ؟ منشی : چیز سختی نیست ! بعد از یک نفس نسبتا عمیق ادامه داد منشی : در طول زمان کاری به جز کارای شرکت مزاحم رئیس نمیشید _ تو تمام جلسه های کاری باید حضور داشته باشید _ ساعات کاری خیلی مهمه دیر کنی رئیس بد جور بد اخلاق میشه _ وقتی رئیس میاد اول از همه براش یک قهوه بدون شکر ببر بقیشم وقتی قبول شدی میگم بهت . تو ذهنم : یا هفت جد بنگتن بازم هست ؟ چقدر رئیس رئیس میکنه مگه کیه ؟ اههعه ولمون کن بابا مگه من کلفت اونم ؟ End of part 1 اصکی ممنوعععع نظر یادتون نره ! شرایط اپ پارت بعد : ۱۰ تا لایک ۴ تا کامنت ۵ تا فالو
3 سال پیش در تاریخ 1400/03/08 منتشر شده است.
490 بـار بازدید شده
... بیشتر