سریال معصومیت قسمت ۲۵

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
8.8 هزار بار بازدید - 3 سال پیش - سریال معصومیت قسمت 25 دوبله
سریال معصومیت قسمت 25 دوبله فارسی آدرس کانال یوتیوب مشکی‌مدیا https://www.seevid.ir/c/MeshkiMedia آدرس کانال مشکی کاناپه https://www.seevid.ir/c/MeshkiKanap... آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکی https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurki آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکیدو https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurkido آدرس کانال مشکی ترکیسه https://www.seevid.ir/fa/result?ytch=UC_bp... آدرس کانال مشکی ترکی4 https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurki... آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/MeshkiGemTV داستان قسمت آخر سریال حکیم‌اوغلو. آتش و ایپک عروسی می‌کنند؟ https://youtu.be/FGVD7xRg-9o داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزه‌گر. علی و نازلی عروسی می‌کنند. https://youtu.be/nmfEuNAJPyw داستان قسمت آخر سریال عشق از نو. بچه فاتح و زینب زنده می‌ماند؟ https://youtu.be/q3GItVplB94 اسماعیل با وحشت به هاله می گوید: «من اون شب لعنتی دیدم پسرم چیکار کرد! » ایکلر هم حرف های او را می شنود و جلو رفته و می پرسد که جریان چیست. هاله هم که ترسیده به ایلکر می گوید: «فقط میخواد مارو اذیت کنه. » اسماعیل می گوید: «هرچی از حرفم برداشت کردین همون! » و فورا خانه را ترک می کند و با استرس به کسی زنگ میزند و می گوید: «از دهنم در رفت و گفتم! حالا چطور جمعش کنم! » ایلکر به الا زنگ میزند تا همدیگر را ببینند چون باید حرف بزنند اما الا با بغض می گوید که تا بعد از نتیجه هئیت قرار نیست با او حرفی بزند. ایلکر وقتی این را می شنود نگران می شود. ایلکر به خاطر حرف های اسماعیل خواب به چشمانش نیامده. صبح زود اسماعیل به او و هاله می گوید: «چیزی نشده! فقط چون دیشب عصبیم کردین حرفی که به دهنم اومد رو گفتم! » و بعد هم پنهانی به کسی زنگ میزند و می گوید: «نگران نباش از ترس نمیتونن درباره ی چیزی تحقیق کنن. » اما هاله به او مشکوک شده و به کسی زنگ میزند و می پرسد که اسماعیل دقیقا روز حادثه و در فلان ساعت کجا بوده. بهار و الا برای گرفتن نتیجه هیئت به بیمارستان می روند. نتیجه مشخص می کند که الا به خاطر شوک روحی و روانی تحت تاثیر بوده و حرف هایش در دادگاه اعتباری ندارد. او به گریه در آغوش بهار می گوید: «خیلی خواستم باورش کنم مامان. » ایلکر و خانواده اش وقتی خبر را می شنوند، حسابی نگران می شوند و اسماعیل داد و بیداد ها و غر زدن هایش را شروع می کند. هارون از ایرم می خواهد به دیدنش بیاید و ویدیویی را که نشان می دهد بانو به درخواست هاله، ویدیوی دوربین مدار بسته و دیدارهای هارون و بهار را دستکاری کرده. ایرم وقتی این موضوع بهش ثابت می شود که هاله با حرف هایش او را خام کرده، خیلی عصبانی می شود و می گوید: «به خاطر این کار باید جواب پس بده! » الا بعد از نتیجه هیئت به دیدن ایلکر در همان قایق می رود. ایلکر به او می گوید: «بعد از نتیجه اومدی تا ضربه ای که بهم زدی رو ببینی! تو منو بازی دادی! با گفتن اون حرف ها باعث شدی من اظهاریه بدم اما همه چیز دروغ از آب دراومد! تو داری با عقل و زندگیم بازی میکنی! » الا با بغض می گوید: «یجوری رفتار میکنی انگار من عمدا اون داستان پلیسی رو سرهم کردم. نمیفهمی که تحت تاثیر خیلی چیزا بودم؟ » ایلکر با دلخوری می گوید: «لازم نیست چیزی بگی! من گول تورو خوردم! » و می رود. الا پشت سرش با گریه فریاد میزند: «تو چطور میتونی منو مقصر بدونی؟ » .... دکتر در مورد رفتارهای یک نارسیست به الا می گوید که تمام حرف ها و حرکاتش فقط برای کنترل کردن او تو روز دادگاه است. الا از این حرف ها پریشان می شود و حتی با گریه می گوید: «یعنی شما میگین منو دوست نداره و همه چیز یه دروغه تا وقت دادگاه حرفامو هم کنترل کنه؟ » دکتر می گوید: «الا تو تقصیری نداری. تو با پدری بزرگ شدی که مادرت رو دوست نداشته و تحقیرش میکرده. فکر کردی زخم هایی که پدرت به وجود آورده میتونی با ایلکر خوبش کنی... » بهار و تیمور با هم دعوا می کنند. بهار از او طلاق می خواهد اما تیمور قبول نمی کند تا حضانت مرت را به او بدهد. در راهرو بهار با هارون روبرو می شود و با هم ساختمان را ترک می کنند که تیمور آنها را با هم می بیند و عصبانی می شود. ایرم با عصبانیت سراغ هاله می رود و او را به خاطر این که تمام تلاشش را کرده تا پدرش را از چشمش بیندازد سرزنش می کند. هاله در آرامش به او می گوید: «اگه بابات از این مدارک استفاده کنه تو هم به اندازه من ضرر میبینی. بانو خودکشی دروغت رو همه جا افشا میکنه! » ایرم وقتی این را می شنود، عقب می کشد و با نگرانی به هارون زنگ زده و می گوید: «بابا تو کاری نکن این مسئله ایه که باید تو خانواده حل بشه باشه؟! » بهار به همراه هارون از هاله و بانو به خاطر افشای زندگی شخص
3 سال پیش در تاریخ 1400/09/29 منتشر شده است.
8,890 بـار بازدید شده
... بیشتر