فیک جونگ کوک خط قرمز عشق The red line of love پارت ۲۲

♧{Jinkook}♤
372 بار بازدید - 3 سال پیش - ²² *با باز شدن در
²² *با باز شدن در و نمایان شدن مردی تو چارچوب فقط یه کلمه تونستم بگم* +دوستت دارم _... *با کشیده شدن گوشی از دستم رو زانو افتادم زمین من بهش گفتم؟؟؟ بلاخره بهش گفتم؟؟ چراحرفی نزد؟؟؟ ینی دوسم نداره؟؟ خب چی فکر کردی فک کردی با این بچه تو شکمت دوستت داره؟؟؟ یا عاشق زیرخوابش میشه؟؟ با فکر بهش اشکام سرازیر شد * *با نشستن دستی رو شونم سرمو بلند کردم که با همون شخص روبرو شدم نمیتونم انکار کنم بیش از حد جذاب فک کنم سنش باید اندازه ارباب باشه* واسه کسی داری گریه میکنی که واسش مهم نیست ؟؟ که دوستت نداره؟؟ +تو از زندگیم چی میدونی؟؟ *کنارم تو پاهاش نشست دستشو زیر چونم گذاشت که سرمو بردم عقب و باعث پوزخندش شد* هه من خودم کل زندگیتم بیشتر از خودت درباره زندگیت میدونم من سالهاست که دنبالتم پس میخوای چیزی ندونم؟؟ +تو کی هستی _من واسه انتقام اینجام انتقام انتقام انتقام انتقام *کلمه انتقام تو ذهنم تکرار میشد «برادرم هنوز انتقامش تموم نشده...قراره از تو انتقام بگیره...منتظر باش» ینی این...برادر لیاست؟؟ * از زبان ارباب(کوک): *صداش هی تو ذهنم تکرار میشد و هر لحظه لبخند من در رنگ تر میشد ولی یه سوال بی جواب برام مونده اگه دوسم داره چرا اون گفت یونا دوستت نداره؟؟ ینی میخواسته حرصم بده و انتقامشو بگیره ؟؟ نه نه این امکان نداره نباید انتقام رو از یگیونا بگیره نباید انتقام بچه ای که خیلی یهویی و اشتباه به دنیا اومد رو از یونا بگیره* *با صدای گوشی از تو فکر بیرون اومدم با اسم لیون سریع گوشی رو برداشتم* +الو...لیون...چیشد؟؟ _حل شد +ینی چی؟؟ _ینی چیزی نیست که من از پسش برنیام الان لوکیشن رو برات میفرستم +جبران میکنم _گمشو خدافظ *نزدیک بود قلبم از جاش کنده بشه بلاخره تونستم پیداش کنم بعد سه روز تونستم گوشی رو هک کنم و جاشونو بفهمم با اسنمه تا هک شد گوشی هم خاموش شد با صدای اس ام اس گوشیم کتمو و سوییچ و گوشی رو برداشتم و رفتم پایین مادرم با دیدنم گفت * _خیر باشه مادر کجا با این عجله +میرم عروستو برات بیارم مادر *قبل از اینکه حرفی بزنه درو بستم سریع سوار ماشین شدم و به سمت مقصد حرکت کردم ... بدون اینکه بفهمم چی در انتظارمه* از زبان یونا: *پتو رو بیشتر دور خودم پیچیدم وبه چند دیقه پیش سفر کردم* «+ینی تو برادر لیایی؟؟ _اهوم +از من چی میخوای؟؟ _گفتم که انتقام +انتقام چی؟؟ _انتقام چی نه انتقام کی انتقام اون ارباب جونت رو قراره از تو بگیرم +مگه اون چیکار کرده؟؟ _نمیدونی؟؟ یا یادت نیست؟؟ +هیچکدوم _توله پس انداختن خواهرم.......کاری کرد همه فکر کنن یه فاحشه خراب...کاری کرد از طرف خانوادمون ترد بشیم...ولی من موندم موندیییم...الان باید تاوان پس بده +تقصیر خواهرت بود _چی؟؟ +خواهرت خودش ارب...ینی کوک رو مست کرد و خودش بهش نزدیک شد همه چی در اختیار خواهرت بود پس توله پش انداختنش تقصیر کوک نیست _هه شوخی میکنی دیگ نه؟؟ +نه _قسم میخورم خفش کنم +کی رو؟؟ _خائن» *با صدای در از تو فکر بیرون اومدم که همون مرد یا تهیونگ وارد شد ولی با شخصی که بعدش شد...*
3 سال پیش در تاریخ 1400/08/17 منتشر شده است.
372 بـار بازدید شده
... بیشتر