فیک‌اسمات‌کوکی‌پارت‌دو‌کپ!

کپ مهمممممممم
کپ مهمممممممم
587 بار بازدید - 2 سال پیش - بسم الله الرحمن الرحیم سلام
بسم الله الرحمن الرحیم سلام فرمانده جانم فدای رهبر عزیز درود بر رهبر عزیز درود بر اسلام جانم فدای ایران با قوانین آپارات موافقم تو راه همش به فکرش بودم بخاطر همین تعقیبش کردم که یهو با صحنه ای دیدم خیلی عصبانی شدم اون دوتا از نوچه هام بودن....داشتن ا.ت رو اذیت میکردن میشه ترمز محکم زدم و رفتم سمت جفتشون تا منو دیدن شروع کردن به توضیح دادن.... ن۱ (نوچه ی اول ): قربان اینو می‌خواستیم بگیریم آخه خیلی....‌ _ دهنتو ببند ح.ر.و.م زادهههههههههههه تو غلط کردی عصبانی شدم و اسلحمو در آوردم و بهش شلیک کردم ن۲ ( نوچه ی دوم ) : ق....ق....قربان چیکار کردید _ تو هم خفه شو به اونم شلیک کردم.... ا.ت ترسیده بود .خب من مافیا هستم نه یه مافیای ساده بزرگترین رییس مافیا ی کره ی جنوبی . ا.ت رو بغل کردم . + ت...ت....تو مافیایی ؟ _ آره نترس من پیشتم +پ....پ....پس بگو چ....چرا همه ازت می....میترسن.... _ الان تو هم میترسی ؟ هیچی نگفت.... _میخوای بیای پیش من؟ + ا...ازت م...میترسم _ نترس لطفاً کاری باهات ندارم + م.... مطمئن باشم؟ _ آره نمیدونم چرا بهش اعتماد کردم.... اگر ا.ت رو ول میکردم میرفت و به پلیسا می‌گفت ولی دوسش داشتم... لعنت به این عشق که هیچی سرش نمیشه . براید بغلش کردم و گذاشتمش تو ماشین و رفتم سمت عمارتم. توی راه ازش پرسیدم: _حالا که تو به من اعتماد کردی ،من چجوری به تو کنم ؟ + چ...چی؟ _ گفتم من چجوری به تو اعتماد کنم + از چه لحاظ ؟ _ که فردا پس فردا نری منو تحویل پلیس بدی؟اصلا چرا بهم اعتماد کردی ؟ + نمیدونم شاید خیلی ترسیده بودم _ هوم.خب؟ جواب سوال اولو ندادی.... + شاید.... قلبم بهم گفت _ آها اوکی همینجوری حرف بینمون رد و بدل شد که رسیدم خونه _ ببین اینجا همه یه جورایی وحشی هستن.... پس اصلا نترس تو کنار منی سرشو تکون داد و دستشو گرفتم و رفتیم داخل ( از دید ا.ت ) جیغغغغغغغغغغغغغغغغ اون رییس مافیا بود . چرا رفتم باهاش ؟ اگر منو بکشه چییییییییی ؟ وای چه غلطی کردم همینجوری که داشتیم می‌رفتیم هی صدای جیغ آدما میومد که یهو ..... شرایط پارت بعدی: حمایتتتتتتتتتتتتتتتتت:| مرسی از حمایتتون عااااااااااشقتونمممممممم بای بای فعلا
2 سال پیش در تاریخ 1401/03/20 منتشر شده است.
587 بـار بازدید شده
... بیشتر