گنج حضور با پرویز شهبازی برنامه 959

گنج حضور
گنج حضور
290 بار بازدید - پارسال - گنج حضور بر نامه ای
گنج حضور بر نامه ای بر اساس مثنوی و غزلیات مولانا و غزلیات حافظ برای برخورداری از زنده بودن این لحظه، حس فضای پذیرش و آرامش نا محدود این لحظه برای حس شادی ، آرامش طبیعی درونی و بروز عشق در شما برای سلامتی تن، ذهن و لطیف کردن احساس شما برای خلاص شدن از مسائل زندگی،توهمات ذهنی، بی حوصله گی،دلمردگی، بی انرژی بودن و رسیدن به حالت شادی طبیعی برای شناخت معانی زندگی ساز مولانا و حافظ در مدت کوتاه گنج حضور برنامه شماره 959 13 اردیبهشت 1402 اجرا: پرویز شهبازی منبع: https://www.parvizshahbazi.com مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۷۱ گر جامِ سپهر زهرپیماست(۱) آن در لبِ عاشقان چو حلواست زین واقعه گر ز جای رفتی(۲) از جای برو، که جای اینجاست مگریز ز سوزِ عشق زیرا جز آتشِ عشق دود و سوداست دودت نپزد، کُنَد سیاهت در پختنت آتش است کاُستاست(۳) پروانه که گردِ دود گردد دودآلوده‌ست و خام و رسواست از خانه و مان به یاد ناید آن را که چنین سفر مهیّاست از شهر مگو که در بیابان موسی‌ست رفیق و مَنّ و سَلواست(۴) صحّت چه کنی؟ که در سقیمی(۵) هر لحظه طبیبِ تو مسیحاست دلتنگ خوشم که در فراخی هر مسخره را ره است و گنجاست چون خانهٔ دل ز غم شود تنگ در وی شهِ دلنواز تنهاست دل تنگ بُوَد، جز او نگنجد تنگیِّ دلم امان و غوغاست دندانِ عدو ز ترش کُند است(۶) پس روتُرُشی رهاییِ ماست خاموش که بحر اگر تُرُشروست هم معدنِ گوهر است و دریاست (۱) پیمودن: شراب در جام کسی ریختن (۲) از جای رفتن: متزلزل شدن، لغزیدن، مجازاً، عقل و دید زندگی را از دست دادن و به عقل و دید من ذهنی فکر و عمل کردن (۳) کاُستاست: که استاد است. (۴) منّ: آنچه خداوند ببخشد و بدهد. سلوی: پرنده ای شبیه بلدرچین منّ و سلوی: غذا و یا برکتی که از فضای گشوده شده به انسان برسد. (۵) سقیم: بیمار، نادرست (۶) کُند شدن دندان: ساییده شده و از کار افتادن دندان
پارسال در تاریخ 1402/03/29 منتشر شده است.
290 بـار بازدید شده
... بیشتر