رمان پارت۸ / کپشن

diyana.rh ویترین!
diyana.rh ویترین!
528 بار بازدید - 4 سال پیش - سلام چ خبر گوگولیام اومدم
سلام چ خبر گوگولیام اومدم با ی پارت جدید تا اخر بخونبد حمایت کنید مرسییی #پانیذ داشتم گریه میکردم ک گوشیم زنگ خورد مهراب بود! اشکامو پاک کردم و صدامو صاف کردم جواب دادم: _الو (با صدای لرزون) مهراب: سلام پانیذ خانوم میبینم ک گریه کردی من: . . . مهراب: میدونم؛ میدونم ارسلانو دوس پاری ولی اون دیانا رو دوس داره منم عاشق دیانام ولی دیانا عاشق ارسلانه پس هردومون همدردیم درکت میکنم #مهراب لبخند شیطنت امیزی زدم و ادامه دادم: _خب من بهت ی پیشنهاد میدم تو کمکم میکنی دیانا بشه مال من و منم کمکت میکنم ارسلان بشه مال تو نظرت؟ پانیذ: ولی من هر چ زودتر ارسلانمو میخوام _ بهتره به جای اینکه غر بزنی کمکم کنی پانیذ: بهش فکر میکنم _باشه #پانیذ فکرم همش درگیر حرفایی بود ک مهراب پشت تلفن بهم زد نمیدونم قبول کنم یا ن وای تصمیم گیری چقدر سخته رفتم خوابیدم صبح ک بیدار شدم زنگ زدم ب مهراب تا تصمیممو بهش بگم... #ادامه دارد . . . ب نظرتون پانیذ چه تصمیمی گرفته؟! تو کامنتا بگید بوووووص بای
4 سال پیش در تاریخ 1399/11/20 منتشر شده است.
528 بـار بازدید شده
... بیشتر