سریال دلدادگی قسمت ۶۴

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
132 بار بازدید - 3 سال پیش - سریال دلدادگی قسمت 64 5
سریال دلدادگی قسمت 64 5 görüntüleme Meshki Turkido 802 abone 16 Haz 2021 tarihinde yayınlandı سریال دلدادگی قسمت 64 دوبله فارسی آدرس کانال مشکی ترکیدو https://www.seevid.ir/fa/result?ytch=UC-Bs... داستان قسمت آخر سریال عشق از نو. بچه فاتح و زینب زنده می‌ماند؟ https://youtu.be/q3GItVplB94 داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزه‌گر. علی و نازلی عروسی می‌کنند. https://youtu.be/nmfEuNAJPyw مظفر، سعادت را صدا می زند و وصیت نامه ای را که در بیمارستان نوشته بود به او نشان می دهد و می پرسد و از او می پرسد که آیا نامه را خوانده؟ سعادت سرش را به عنوان تایید تکان می دهد.پدرش او را سرزنش می کند که چرا در کار بزرگ ترها دخالت کرده،او سودا را به عنوان دخترش قبول کرده و بین هیچ کدامشان فرق نگذاشته و سعادت چکاره بوده که دنبال حقیقت می گشته؟ ثریا کنار مظفر می نشیند و می گوید که حرفهایش درست است و سودا دختر خود او است. مظفر زنش را متهم به دروغ گویی می کند.سعادت ناراحت می شود و می گوید که برای همه چیز او را مقصر می دانند و از پله ها بالا می رود. کمال که شاهد ناراحتی سعادت بوده، از او دفاع می کند و می گوید که سعادت فقط به فکر خانواده بوده و برای همین این کار را انجام داده،سعادت اینقدر که به فکر خانواده اش است با این که می خواهند با هم ازدواج کنند، هنوز کمال هنوز نتوانسته به خواستگاری بیاید . مظفر از حرف های کمال خوشش نیامده و می گوید که فکر کرده شوهر سعادت است که اینگونه حرف میزند؟کمال که متوجه می شود تند رفته،معذرت خواهی می کند و می خواهد برود.سعادت پایین می آید و او را بدرقه می کند. ایلماز در رستوران نشسته و پشت هم چای می خورد و برای ثروت خط و نشان می کشد. نوری که وضع را این گونه می بیند،به دارو خانه می رود و از دوستش که آنجا کار می کند داروی آرام بخشی برای ایلماز می خواهد.دوست نوری دارو را که می دهد، می گوید که فقط با مشروب نباید خورده شود. نوری به رستوران بر می گردد و مقداری از دارو را در یک لیوان آب می ریزد و پیش ایلماز می برد و می گوید که چای زیاد خورده،جرعه ای آب بنوشد.ایلماز لیوان را گرفته و می خورد. او در حال نوشتن لیستی از کارهایی است که ثروت خوشش نمی آید. ایلماز سوار ماشینش می شود و به راه می افتد،اما داروی آرام بخش اثر کرده و او خواب آلود می شود و از پشت به یک تاکسی می کوبد.همان موقع، تاکسی که صبح با او تصادف کرده بود می رسد و هر دو راننده یقه ایلماز را می گیرند. بدیر به اتاق هتل بر می گردد. سودا در اتاق اوست و از او می خواهد با هم فرار کنند.همان زمان ساغر با بدیر تماس می گیرد و می گوید که در لابی هتل است.بدیر می گوید که الان پایین می آید و از سودا می خواهد که منتظر بماند. بدیر به ساغر می گوید که سردرد دارد و می خواهد استراحت کند.با این بهانه او را راهی می کند و پیش سودا بر می گردد. بدیر به سودا می گوید که خانواده اش نگرانش هستند. سودا می گوید که آنها خانواده او نیستند و اصرار دارد همان موقع بدیر با او برود.بدیر قبول نمی کند سودا می خواهد برود در را که باز می کند ساغر پشت در است و حرف های آنها را شنیده. سودا به ساغر و بدیر تبریک می گوید و می رود. بدیر به ثروت زنگ میزند و می گوید که سودا آنجا بوده و با او دعوا کرده و رفته است. ثروت به مادرش و سعادت می گوید که در خانه پیش مظفر بمانند.او به هتلی که بدیر در آن ساکن است می رود. در بیرون خانه، ایلماز را می بیند که کتک خورده و خوشحال است. او که حسابی سر خوش است به ثروت می گوید که انگار باری را از دوشش برداشته اند.ثروت می گوید که باید دنبال سودا بگردد چون از دیروز به خانه نیامده و اگرنه او را دکتر می برد.گوشی ایلماز زنگ می خورد نوری می گوید که سودا آنجا منتظر اوست و کسی نباید بفهمد. ایلماز از ثروت خداحافظی می کند و به رستوران می رود.سودا که در اتاق ایلماز نشسته او را بغل می کند. ایلماز می گوید دیگر شوهر خواهرش نیست و طلاق گرفته اند و سودا هرچه دوست دارد او را صدا بزند. ساغر و بدیر صحبت می کنند که تیبت می رسد. او می گوید که سودا پاسپورتش را از گاو صندوق بر داشته و بدیر هم بلیت گرفته تا با هم فرار کنند. ولی ساغر می گوید که بدیر از صبح با او بوده. بعد از رفتن تیبت به بدیر می گوید که آدم خودخواه و بدی است و با احساسات او بازی کرده.بدیر از او معذرت خواهی می کند و می گوید که با او ازدواج می کند. سودا با ایلماز سر میز نشسته اند و سودا تمام داستان را برای ایلماز می گوید.ایلماز با او شوخی می کند و می خندد و می گوید خیلی ها ناتنی هستند ولی خبر ندارند و از سودا می پرسد از او چه می خواهد؟ سودا می گوید که به جای خیلی دوری می خواهد برود و برای خودش زندگی تشکیل بدهد، پول زیادی احتیاج دارد .ایلماز به او می
3 سال پیش در تاریخ 1400/03/27 منتشر شده است.
132 بـار بازدید شده
... بیشتر