داستان های کهن | حکایت های جالب : شیر و روباه و خر
حکایت دختر خیاط و پسر پادشاه
داستان های کهن | داستان های ملانصرالدین | حکایت طنز دزد در خانه ملا
حکایت آموزنده: الاغی که سلطان جنگل شد و شیری که غلامش شد| داستان شیر شکر
داستان پسر، دختر پادشاه و انگشتر جادویی. حکایت انگشتری که غیر ممکن را ممکن می کرد
حکایت نصیحت خرکی | داستان های طنز فارسی
حکایت چهار پند خر : داستان اموزنده از مثنوی معنوی
داستان مردی که هر کار خیری میکرد گرفتار میشد. حکایتی زیبا از مثنوی معنوی مولانا
حکایت مرد خارکن و دختر پادشاه
چهار حکایت شنیدنی از گلستان سعدی
داستان سکه رنگ و بو دارد : حکایت زیبایی از بهلول
داستان های مولانا | داستان های مثنوی : باغبان باهوش
داستان کاوه آهنگر و ضحاک ماردوش
داستان سلطان محمود و دزدها از مثنوی معنوی مولانا
به دانش آموزم …کردم و این راز رو از همه مخفی کردم تا اینکه یه روز ...
کثافتا کنارم دراز کشیدن وازپشت بهم،وقتی به خودم اومدم تا سرحد مرگ رفته بودم وتمام بدنم ...
داستان ملانصرالدین و قاضی حریص
داستان جالب تاریخی : این ادم ریگی به کفشش هست!!!
شوهرم يه زن بود من اينو وقتي فهميدم كه شب اول عروسي جلوم لخت شدوديدم...
داستان خیانت:زن هوس بازوشوهرساده دل،کیفرخیانت،داستان عبرت آموز
داستان ریش نجات بخش از مثنوی مولانا | سلطان محمود و دزدی شبانه اش!در مملکت ما
برده جنسی پیر زنی شدم و مجبور بودم به خاطر پول هر کاری براش تو رابطه انجام بدم حتی …
شوگرددی گرفتم تا خرجمو بکشه اونم هر شب ازم رابطه میخواست و من ...
داستان واقعی:عاشق زنداییم شدم وباهاش... رازبزرگیوفهمیدم که..#داستان #داستان_واقعی #پادکست
موقع رابطه با شوهرم میدیدم یه جفت چشم از لای در نگاهمون میکنه تا اینکه برادر شوهرپونزده سالم ...
توی ماموریت ها شوهرم مرتب منو با بچه ها تنها میذاشت تا اینکه ...
داستان الاغ با سواد : داستان زیبایی از بهلول
داستان زن حریصی که هیچ چیزراضیش نمیکرد|بیچاره شوهرزن#حکایت#داستان #حکایات
حکایت کشک سابی که می خواست اسم اعظم را بداند
عکس وفیلم رابطه ی پسر کوچیکمو با یه زن خراب تو گوشیش دیدم وغافل از اینکه نمیدونستم اون…
برادر وخواهر بودیم ولی عاشق هم شدیم وقتی پدم فهمید ...منم تصمیم گرفتم یواشکی به برادرم ..بدم
شب تولد دوست دخترم انداختمش تو استخر و تا میتونستم باهاش…
شاگردم دختر ساده وفقیری بود که هرروز توی انباری مغازه می بردمش و...تا اینکه یه روز...
دفتر خاطرات ۲۰سال پیش رو تو انباری خونمون پیدا کردم وفهمیدم میتونم با پدرم ازدواج کنم ...
با استادم رابطه داشتم و مجبورش کردم صیغم کنه و زنشو طلاق بده ولی…
معمای جالب بهلول | آیا میتوانید جواب این معما را بدهید؟
دو حکایت آموزنده و زیبا - داستان مورچه و عسل - داستان پیش گوی پادشاه - کوتاه و شنیدنی از کتاب کهن
آشنایی عجیب مولانا با شمس تبریزی/ارتباط عاشقانه مولانا با شمس که منجر به بیداری او شد...
حکایت بهلول و شیخ جنید📝| درسی از اخلاق و زندگی در حکایت بهلول و شیخ جنید 🌷
شبهایی که شوهرم ماموریت بوداز خونه همسایه صدای آه وناله میومدتا اینکه ...
حکایت شاهزاده ودخترچوپان:داستان دخترچوپانی که ملکه شد:داستان بزرگسالان
: داستان شنیدنی ضرب المثل خرش از پل گذشت حکایت ضرب المثل خرش از پل گذشت
شیر و روباه | داستان های فارسی جدید | قصه های کودکانه | قصه های فارسی | Dastanhaye Farsi
حکایت خونه ملا و خونه من #داستان #حکایت_فارسی #حکایت_ملانصرالدین #حکایت #قصه #shorts
القناص الحلقة 85 مترجم عربى
حکایت جالب خر سلطان جنگل شد و شیر غلام آن
داستان حیرت انگیز توبه نصوح در محرم | مردی که با توبه واقعی به پادشاهی رسید!| نصوح و داستانی شنیدنی!
داستان عشق پیرمرد هیزم شکن به دختر زیبای پادشاه | داستان عاشقانه ایرانی
داستان قاسم جیگرکی شراب خوار که خادم امام حسین بود
شوهرم بعد فوت زنش هنوز عاشقش بود ولی اومد با من ازدواج کرد و زندگیمو…
بچه شوهرم و وقتایی که خونه نبود تو انباری زندونی میکردم تا اینکه..
بعد از مرگ زنم خواهرش برای نگهداری دخترم به خونمون میومد اما یه شب بهم پیشنهاد عجیبی داد که ...
دو حکایت زیبا از ملا نصرالدین:ملا نصرالدین و مهمانی. ملا و دانشمند
حکایت غلام سیاه که پسر ارباب بود!!:داستان جالب جمال وکمال :داستان بزرگسالان
حکایت مرغ خانگی و باز شکاری | رمز و رازهای داستانی از کلیله و دمنه
داداشم بهم گفت قبل عروسیت نیم وجب دامن میپوشیدی جلو ما،حالا بعد عروسی واسه من جا نماز آب میکشی...
پایین تنه زنم بوی سگ مرده میداد و هر وقت کنارم میخوابید حالم بد میشد تا اینکه...
داستان های فارسی : عاشق شدی، پولم نداری؟ این داستان راهش رو بهت یاد میده